کد مطلب:10258 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:477

سكونت آدم و حوّا در باغ بهشت گونه
مقاله
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي



در اين رمضان هشتاد و پنج، چند روز اول ماه رمضان بيننده ها بحث را درباره قرآن و بعد هم درباره انسان مي شنوند و در اين جلسه مي خواهيم يك واقعه اي ديگر درباره آدم را بگوئيم. اجمالش راشنيده ايم و من مي خواهم امروز از خود قرآن تقريبا تفسير اين آيه را برايتان بگويم ان شاءالله.

تا اينجايش گفته شد كه خداوند هرچه بخواهد خلق كند، خلق مي كند، با هيچ كس هم در ميان نمي گذارد ولي فقط تنها موجودي كه در مورد آفرينشش مساله را در ميان گذاشت آدم بود. در خلقت آدم، با فرشته ها قبل از خلقت گفت كه من يك همچين كاري مي خواهم بكنم. نه اينكه بخواهد مشورت كند، ولي خب در ميان گذاشت. چون خدا مي داند بهرحال يك كاري كه مي خواهد شود، يك هماهنگي توجيهي مدبرات امر باشند. فرشته ها گفتند از خير آفرينش انسان بگذر، اين آدم خونريزي مي كند، فساد مي كند. تو اگر هم بخواهي خليفه نصب كني، خليفه كه نمي تواند آدم فاسدي باشد. بشر «يُفْسِدُ فِيهَا» البقرة/30. ما(سبحان الله) مي گوئيم، تقديس مي كنيم، اگر مي خواهي عبادت شود، عبادت مي شود، نيازي به خلقت آدم نيست. خداوند يك برنامه ريزي كرد كه اين فرشته ها قانع شدند. برنامه اش هم اين بود كه علوم را به آدم ياد داد. بعد به آدم گفت خودت را عرضه كن. عرضه كرد، فرشته ها ديدند كه آدم از نظر علمي ظرفيتش از فرشته بيشتر است. گفتند خب حق با شماست و « سُبْحَانَكَ» منزهي تو. ما حرفمان را پس گرفتيم.

1- سجده فرشتگان بر آدم

بعد هم به فرشته ها گفت سجده كنيد و. . . سجده به آدم مي شود كرد؟ سجده هميشه مال خداست. آنجائي هم كه خدا مي گويد سجده كنيد « اسْجُدُوا» جلوي آدم، چون به فرمان خداست اشكال ندارد. مثل اينكه اين انگشتر مال من است منتهي اگر من خودم گفتم اين انگشتر را بدهيد به فلاني، انگشتر مال فلاني مي شود. چون خودم گفتم. سجده مال خداست، چون خدا گفته سجده كنيد، حالا شايد هم به معناي تواضع باشد، كاري نداريم. تا اينجايش گفته شد. اين تكه اي كه مي خواهم امروز بگويم اين است. «وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ» البقرة/35. پس درس امروز ما اين است، موضوع ما انسان است؛ نگاهي به گوشه اي از تاريخ پدر.

آيه سي و سه سوره بقره « وَقُلْنَا يَا آدَمُ» و گفتيم اي آدم « اسْكُنْ» مسكن بگير « أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ» تو و حوا در اين باغ باشيد. يك باغي را در نظر گرفت، گفت در اين باغ باشيد. « وَكُلَا مِنْهَا ». «كُلَا» بخوريد « مِنْهَا » از اين باغ. « رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا » فراوان هر چه مي خواهيد بخوريد. بعد فرمود « وَلَا تَقْرَبَا » نزديك نشويد « هَذِهِ الشَّجَرَةَ » به اين گياه نزديك نشويد. هرچه مي خواهيد بخوريد همين يك نوع غذا را نخوريد. چرا؟ « فَتَكُونَا مِنْ الظَّالِمِينَ » اگر بخوريد ظلم به خودتان خواهيد كرد.

2- زن در مسكن، تابع مرد است

اول ممكن است گفته شود فايده اين حرفها چيست؟ حالا آدم رفته در يك باغي، خدا گفته هرچه مي خواهي بخور فقط اين يك نوع غذا را نخور، اگر بخوري. . . اين فقط يك تاريخ است. آخر تاريخ هم بايد يك فايده اي داشته باشد. مثل تاريخ هاي ما كه الان در كتابهاي تاريخ ما، حرفهائي است كه بدانيم جائي آباد نمي شود، و ندانيم جائي خراب نمي شود. ولي قرآن كه اينطور نيست. قرآن هر كلمه تاريخي اش هم يك نكته تويش است. يعني مي گويم بله پدران و مادران ما را خدا در يك باغي كرد و گفت هرچه مي خواهيد بخوريد، آن يكي را نخوريد و اين نوع غذا را اگر بخوريد ظالميد. . . به ما چه؟ نكاتي كه از آن مي شود استفاده كرد، اول اين كه(اسكنا) نگفته. ببينيد «كُلَا» يعني باهم بخوريد. « شِئْتُمَا » يعني هرچه با هم مي خواهيد. « لَا تَقْرَبَا» يعني با هم نزديك نشويد. «تَكُونَا» با هم. ببينيد چهار تا با هم است. با هم بخوريد، آدم و حوا. با هم هرچه مي خواهيد، با هم نزديك اين گياه نشويد، با هم ستمگر خواهيد بود. همه اش با هم است. بقول طلبه ها مي گويند تثنيه. (كلا)، (تقربا)، (شئتما)، (تكونا). همه اش جفت جفت است. اما اينجا نگفته(اسكنا). گفته «اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ» تو و خانمت. نگفته دو تا برويد در باغ، دو تا برويد در بهشت. دو تا بخوريد، دو تا هر چه مي خواهيد، دو تا دو تا دو تا. . . به مسكن كه رسيد مي گويد تو و خانمت. چرا نگفته دو تا برويد در باغ؟ از اين شايد بشود استفاده كرد كه در مسكن حرف اول را بايد مرد بزند. يعني گفته در مسكن زن تابع مرد است. البته زن مي تواند در عقد شرط كند كه من بشرطي زن تو مي شوم كه اختيار مسكن با من باشد كه هرجا من گفتم زندگي كنيم، اما اگر شرط نكنند حق با مرد است چون كرايه خانه و خرج هم بامرد است. اين يك نكته« اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ». بعد مساله اين كه زن و مرد هم باهمند. من بحثش را اينجا كردم. اين كه مي گويند زن از دنده چپ مرد است، اين حرف خلاف است، دروغ است. امام صادق فرمود(سبحان الله)، زن و مرد عين هم اند. اين كه مي گويند مرد شيطان. . . حالا قصه را بعد مي گويم.

3- بهشت دنيوي يا اخروي؟

اين باغ چه باغي است؟ بهشت بود؟ نه. اگر كسي برود در بهشت ديگر بيرون نمي آيد. بهشت پاداش كارهاي خير است. يعني آدم و حوا كار خيري نكرده اند كه حالا هم بروند در بهشت. و آن بهشتي هم كه پاداش است، هر كه رفت ديگر بيرون نمي آيد. اين را خدا از اين باغ بيرونش كرد. پيداست اين باغ آن باغ نيست. خب. «كُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا » هر چه مي خواهيد بخوريد. بعد مي گويد اين غذا را نخوريد. از اين يك ضعفي پيدا مي شود كه انسان را اگر خواستيد از يك كار خرابي بازش داريد، اول يك كار اصلاحي را، مثل وزارت راه، . . .

4- ابتدا ايجاد راه حلال، سپس بستن راه حرام

وزارت راه كه مي خواهد بگويد اين راه را نرو، اول يك جاده فرعي، يك كمربندي، يك چيزي درست مي كند، يك فلشي مي زند مي گويد از اين بر برو، بعد آنجا را خاكريز مي كند كه از اين طرف نرو. اگر خواستي بگوئي بچه ات با اين رفيق نشود، اول يك رفيق خوب براي بچه ات پيدا كن، خودت برو با بچه ات، پارك برو، ورزشگاه برو، نمي دانم. . . هرچه بچه ات مي خواهد بطور طبيعي، نياز هاي طبيعي بچه را تامين كن بعد بگو آقا جان، باخودم برويم بستني بخوريم، باخودم برويم دوچرخه سواري، موتورسواري، باخودم برويم فلان فيلم را ببينيم، باخودم برويم استخر، باخودم برويم گردش، باخودم برويم پارك، باخودم برويم نماز جمعه، باخودم برويم دعاي كميل، با خودمان. هر جا، . . . يعني اگر ميخواهي بچه ات فاسد نشود، پهلوي رفيق بد نرود، اول نيازهاي خودش را تامين كن، بعد بگو اين آره آن نه. يك نوار شيرين شاد تهيه كن بده به آقاي راننده بگو آقا اين نوار را گوش بده آن نوار آهنگش حرام است، گوش نده. بچه را مي خواهي مثلا از يك چيزي باز داري، . . ببينيد اگر مي خواهيد زنا نشود، لواط نشود، پس بايد ازدواج را آسان كرد، اگر مي خواهيد دختر و پسر ها رابطه حرام نداشته باشيد، ازدواج را آسان كنيد، طرف گير ندهد به ازدواج. ازدواج را راهش را آسان كن، تابهايش را باز كن، مانع هايش را بردار، يك پدر زن خوب در قرآن هست كه همه مان سلامش مي كنيم هر روز. حضرت شعيب پدر زن بود. دخترش را مي خواهد بدهد به موسي. گفت موسي پول كه نداري؟ گفت نه. نه پول دارم نه خانه. گفت حاضري كار بكني عوض مهريه؟ دختر را بهت مي دهم به شرطي كه هشت سال يا ده سال چوپاني كني براي من. گفت باشد. من عوض مهريه و سكه برايت كار مي كنم. خب كار مي كنم. گفت چقدر؟ در مراسم بله برون، هميشه طرف زن مي برد بالا، مردها چانه مي زنند مهريه را ببرند پائين. اينجا برعكس شد. اينجا اول گفت كه هشت سال كارگري كن براي من. بعد گفت اگر دوست داشتي هشت سال را بكن ده سال. اول نرخ را پائين گرفت. داماد سرخانه. هم بيا خانه، هم دختر بهت مي دهم هم مسكن بهت مي دهم، تو هم براي من كار كن. چون شعيب پيغمبر بود، پيربود، زياد نمي توانست كار بكند. پيشنهاد هم تقريبا چراغ سبز را خود دختره زد. دختره به پدرش گفت اين قدرتش خوب است براي كارگري. يعني بعضي وقتها، از طرف دختر، طوري هم نيست اگر داماد خوب بود، يك گرا بدهد به پدر كه اين پسر خوبي است. اين مقدارش طوري نيست. دختر و پسر همديگر را ديدند. چون حضرت شعيب گفت « إِنِّي أُرِيدُ» من مي خواهم «إِحْدَي ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ» يكي از دختر ها را مي خواهم به تو بدهم. پيداست كه، هاتان به كسي مي گويند كه جلو چشم باشد. پس يعني دختر و پسر روبروي هم بودند. چون نمي شود « هَاتَيْنِ » يعني پشت ديوار. از اين معلوم است كه در ازدواج هم گير ندهيم.

5- آسان گرفتن امر ازدواج دختر و پسر

گاهي وقتها دختر بزرگ يا پسر بزرگ ازدواج نمي كند، آنوقت پسر دوم و دختر دوم در صف گير گرده. من نامه داشتم از بعضي از دختر ها كه من چه خاكي بر سرم كنم، اين خواهر بزرگم ازدواج نمي كند، من مي خواهم ازدواج كنم. اين راهبندان كرده. اين كه تا اولي بيرون نرود، دومي نه. . . مي گويد « إِحْدَي ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ » هر كدام را خواستي. خواستي اين خواستي آن. البته احتمال هست دوقلو بوده اند، ولي احتمال ضعيفي است. ولي هر كه آمادگي ازدواج دارد. هر كدام را كه تو خواستي. اشكالي هم ندارد يك وقت پسر دوم داماد شود، اينها يك گيرهائي است كه خودمان گير مي دهيم هان! يعني خودمان روي ميخ مي نشينيم مي گوئيم آخ. خب بلند شو آنطرف بنشين. يعني گاهي وقتها خودمان به خودمان گير ميدهيم. چه اشكالي دارد كه پسر دوم داماد شود بعد پسر اول؟ اين پسر دومي ها كه پاي تلويزيون نشسته اند مي گويند اي قرائتي ببوسم دهانت را. آخر استعداد ازدواج مثل باقي استعداد هاست. يك كسي مثلا فرض كنيد كه حال ورزش ندارد. بگوئيم تو تا ورزش نكني من ورزش نمي كنم. تا تو اول آب نخوري، . . بابا ممكن است اين نخواهد آب بخورد. پدره صداي بچه اش كرد گفت پاشو، نماز بخوان خورشيد در آمد. پسره در رختخواب گفت حالا بلكه خورشيد دلش بخواهد سحر در بيايد. به من چه. . حالا بلكه نخواسته باشد اين. اين قصه هاي قرآن همه اش قصه درش هست هان! يك: داماد بي پول چه كند؟ بسمه تعالي، كار كند عوض پول. دو: اگر داماد مثل موسي بود، پدر زن هم استقبال كند طوري نيست. خود پدر زن گفت « إِنِّي ». « إِنِّي » مي دانيد يعني چه؟ بدرستي كه «إِنِّي أُرِيدُ» من اراده كردم به تو دختر بدهم. يعني زشت نيست پدر عروس به داماد بگويد من مي خواهم دخترم را بهت بدهم. اگر داماد مثل موسي بود هان! پول نيست، طوري نيست. پدر دختر بگويد؟ طوري نيست. دختر گرا بدهد؟ طوري نيست. مهريه را كه بگويد؟ پدر زن. منتها از پائين شروع كند نه از بالا. بعد قصه مان كه به اينجا رسيد گفتند آقا براي تالار بگيريم يا نه؟ پيراهن عروس چه؟ صد تا دعوت كنيم، شام باشد يا نهار باشد، چند تا ماشين در خيابان بوق بزند؟ اينجا هم بوق مي زنند ماشين ها؟ آخر يك كسي گفت كه من عروس بردم بوق نزدم باطل است؟ گفتيم نه درست است. يك كسي هم گفت تعزيه داشتيم اسب نداشتيم، شمر را سوار دوچرخه اش كرديم، باطل است؟ گفتيم نه. گفت شرايط يك جوري باشد حرف پدر زن را. . . هر كه دختر دارد اين آيه را حفظ كند. ما كه سه تا دختر داشتيم، شوهر داديم، براي ما ديگر نيست. مال شما كه دختر داريد گوش دهيد. گفت كه «مَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ» من اراده نكردم مشقت بيندازم بهت. به داماد گفت هر جوري كه آسانت است. من پدر زني نيستم كه خواسته باشم بر تو« أَشُقَّ » يعني مشقت. « سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ » داماد دختر مرا بگير، خواهي ديد كه ان شاءالله « مِنْ الصَّالِحِينَ» من از آدم هاي صالح ام. آدم صالح كيست؟ آدم صالح اين است كه فشار به داماد نياورد و شما در نماز مي گوئيد(السلام علينا و علي عباد الله الصالحين) درود بر پدر زنهائي كه گير نمي دهند. قرآن به پدر زنهائي كه گير نمي دهند، مي گويد صالح و ما كه به صالح سلام مي كنيم، يكي از مصاديق صالح، . . . نگوئيد صالح فقط پدر زني است كه گير نمي دهد هان! پدر زني كه گير ندهد ولي اهل نماز نباشد، اهل تقوا نباشد، ترسو باشد. . . يعني چند تا شرط دارد. منتهي يكيش هم گير ندادن به داماد است. مي خواهد دختر را ببرد، خب بگذار ببرد. نه من پسرم فلان كشور درس مي خواند بايد درسش تمام شود، من خواهرم، عرض كنم كه عمه ام مرده، بايد صبر كنم كه سالش تمام شود، من پسر عموي زن دائي خواهر زنم مرده، بايد تا چله اش. . بابا ول كن. مرده؟ خدا بيامرزدش. به خاطر مرگ و مير، عروسي ها را عقب نينداريد. من اين را اجازه بدهيد تكرار كنم. كسي از همكاران ما بود، شبي كه دخترش را مي بردند خانه داماد، خبر دادند پسرت جبهه شهيد شده. يك لحظه تكان خورد و گفت خيلي خب هيچي نگوئيد. به هيچ كس نگوئيد. شهادت براي پسرم يك لطف الهي است و رفتن دخترم خانه داماد هم يك لطف الهي است. نبايد آن لطف جلوي اين را بگيرد. مثل اينكه دختر عروس شد بگويد نه تو ديگر دبيرستان نرو. دانشگاه بودن لطف است، عروس بودن لطف است. نبايد بخاطر دانشگاه ازدواج را عقب بيندازي، نه بخاطر ازدواج دانشگاه را عقب بيندازي. اينها همه با هم است. شما با همي را از نماز ياد بگيريد. نماز عين اينكه عبادت است، سياسيت هم هست. نماز جماعت يك ميتينگ است. نماز جمعه يك ميتينگ سياسي است. منتهي سياسي است كه عبادت هم هست. پاكي هم تويش هست. بايد پاك باشيم. وحدت هم هست، بايد رو به قبله باشيم. ياد شهدا هم هست، بخاك كربلا سجده مي كنيم. ورزش هم هست، سجده و ركوع مي كني. انتخابات هم هست، اين آقا را قبول نداري، مي روي مسجدي كه آقايش را قبول داشته باشي. ادب هم هست، تا آقا حرف مي زند تو حرف نزن. اطاعت از بزرگان هم هست، تا آقا خم نشده خم نشو، تا آقا سر از سجده برنداشته، سر بر ندار. قبل از آقا نه ركوع برو نه سجود. مسواك هم هست، وقتي وضو مي گيري، مسواك ثوابش هفتاد برابر است. نشاط هم هست، با آب سرد وضو بگير كه اگر با آب سرد وضو بگيري ثوابش سي برابر است. ياد معاد هم هست، مي گوئي «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» الحمد/4. ياد پيغمبر هم هست، در تشهد مي گوئي(السلام عليك ايها النبي). به فقرا هم كمك مي كند، حضرت امير در نماز انگشترش را به فقير داد. نماز و زكات با هم هست. حاضر و غايب هم هست، چون در نماز همديگر را مي بينند. حضور در صحنه هم هست، تا مي گويند(قد قامت الصلوه) همه جمع مي شوند. مردمي بودن هم هست در نماز، همه با هم، نمي گوئيم در صف اول مال تاجرها است، صف دوم مال كاسبهاست، صف سوم مال كارگرهاست. همه با هم(بحول الله)(سمع الله). ببينيد نماز ضمن اينكه نماز است، همه بركات، درش است. اين آقا فيزيك مي خواند، خب فيزيك بخوان اذان هم بگو. اين آقا شيمي مي خواند، شيمي بخوان، حجابت را هم حفظ كن. مگر كمالات با هم شاخ به شاخ است كه ما فكر مي كنيم اگردانشجو شديم نبايد ازدواج كنيم، اگر ازدواج كنيم نبايد درس بخوانيم، اگر اگر. . آقاي واكسي مي تواند موقعي كه كفش را واكس مي زند بگويد(سبحان الله)، (الله اكبر). پليس پست مي دهد، لب چهارراه ايستاده، (سبحان الله) هم بگويد. (الحمدلله) هم بگويد. راننده دارد فرمان. . . شوفر تاكسي است، (الحمدلله) هم بگويد. مگر اشكال دارد كه آدم با پايش گاز بدهد و با زبانش. . . اشكال دارد؟ ما گاهي وقتها، يك چيزي را الكي برمي داريم. . . عمه ام مرده، خب عمه ام مرده خدا رحمتش كند، اين هم دختر عمه عروس شد. عروسي نعمت است، رحمت خدا هم بر عمه رحمت است. گير ندهيم.

6- خطر نزديك شدن به گناه

آدم، برو در باغ، بخور هر چه مي خواهي، فقط نزديك اين نشو. چرا مي گويد. . . بايد بگويد(لا تاكل). نگفته(لا تاكل) نخور، گفته نزديك اين نشو. چون گناهان را وقتي نزديكش شدي ديگر خودش. . . بعضي گناهان نفتي است، بعضي گناهان بنزيني. نفت را بايد كبريت بغلش باشد تا بگيرد، بنزين را از يك متري هم مي گيرد. بعضي گناهان بنزيني است. گناهان بنزيني را گفته نزديكش نشو. «لَا تَقْرَبُوا الزِّنَي» الإسراء/32 نزديك زنا نشو. چون اگر خلوت كردي با يك خانم نامحرم، شيطان قول داده، گفته هر جا كه يك زن و مرد نامحرم بوديد، سومي خودم ام. « لَا تَقْرَبَا ». وقتي نشستي سر سفره اي كه شراب است، ولو نخوري، اصلا نشستن آنجا حرام است. لااقل نشستن، تائيد آنهاست. راضي بودن به كار آنهاست. ولو شما شراب نمي خوري، سر سفره اي كه شراب است، ولو شما نخوري، نشستنش حرام است. «لَا تَقْرَبَا » اصلا نزديكش نشو. گاهي وقتها به مادر مي گوئيم كه مادر اين دخترت خيلي وضع حجابش بد است. حاج آقا اين نه سالش نشده. نه سالش بشود مي گويم حجابش را حفظ كند. مثل يك بچه هروئيني، ترياكي بشود، بگوئيم آقا اين بچه شما هفت سال است ترياك مي كشد، . . . نه سر نه سال مي گويم نكش. آقا وقتي معتاد شد ديگر نه سال و ده سال ندارد. نمي شود بچه يك راهي را. . مثلا همينطور بگذاريم هر چه مي خواد فحش بدهد، ترمز كه نيست كه بگوئي پايم را مي گذارم روي ترمز. كارهاي انساني ترمز نيست كه بتواني. . اصلا ترمز هم نمي گيرد. گاهي ترمز نمي گيرد. دوم، مگر مي شود آدم در يك لحظه تصميم بگيرد؟ وقتي آدم خو كرد به كاري، خو كرد به سيگار، عادت كرد به سيگار، به فحش دادن، به هرزه گوئي، در يك لحظه تصميم نمي شود گرفت. به ما گفته اند بچه از شش سال كه مي شود رختخوابشان را جدا كنيد، ولو خواهر و برادر. يك خواهر و برادر، دو تا برادر، دو تا خواهر، پهلوي هم نخوابند، ولو شش سالگي. ما نبايد زمينه گناه را باز كنيم. از اول گفته چشمت را ببند. نمي شود گفت من چشمم باز است، نگاه مي كنم ولي سعي مي كنم كه تحت تاثير قرار نگيرم. مگر سعي مي كنم، دست تو است كه سعي كني يا سعي نكني. وقتي ديدي كه. . قشنگ است، مهرش در دلت نشست، يكبار ديگر هم نگاهش مي كني. بعد هم نگاه را هي طولش مي دهي. اين كه مي گويند يك نظر حلال است، يعني يك نظر افتاد، نه اينكه يك نظر بكني و ادامه بدهي. يك كسي يك زيبائي را ديد و همينطور نگاهش مي كرد، كلي وقت نگاهش كرد. گفتند بابا اينقدر نگاه نكن، گفت يك نظر حلال است، من هنوز پلكم بهم نخورده. اين يك نظر حلال است كه. . آخر فهم عبارتها هم خوب است هان! بعضي ها درس خوانده اند، بعضي ها هم كج مي فهمند. آمده بود مفاتيح را آورده بود گفت آقاي قرائتي ببين مفاتيح را نوشته دعاي ساعت اول روز، دعاي ساعت دوم روز، دعاي ساعت سوم، دعاي ساعت. . . اول مفاتيح نوشته دعاي ساعت اول، دوم، سوم، چهارم، . . . گفت اين چه ديني است شما داريد، ما صبح تاشب بنشينيم دعا بخوانيم؟ گفتم نه. ببينيد يك مثل بزنم. اگر گفتند تهران-اصفهان ساعت 7. تهران-اصفهان ساعت 8، تهران-اصفهان ساعت 9. اگر بروي ترمينال گفتند تهران-اصفهان، نه يعني هر ساعت برو اصفهان برگرد تهران. يعني هر ساعتي خواستي بروي، ماشين هست. مي گوئيم اين گفته دعاي اول دعاي دوم، يعني اگر كسي، ساعت. . . . مثل خمير گيرها. از سحر تا ساعت هفت اصلا نمي رسند دعا بخوانند. بعد چاشت را مي توانند. مي گوئيم خب اگر چاشت مي خواهي دعا بخواني، اين. علاوه بر اين كه خيلي وقتها آدم واقعا حال دعا برايش نمي شود. پيرمرد است، مريض است، پايش در گچ است، زندان است، . . . گاهي وقتها آدم بايد بنشيند دعا بخواند. ما بايدجنسمان جور باشد. خواست بخرد نخواست. . . ما بايد براي همه ساعات. . . ما سيصد و پنجاه رقم نماز مستحبي داريم. حالا شما نمي خواهي بخواني نخوان. اما ما بايد جنسمان جور باشد. جهاز كه مي دهند، قابلمه بزرگ هم به عروس مي دهند، ممكن است اين داماد اصلا افطاري ندهد، مهماني ندهد، اما يك قابلمه بزرگ بايد در جهازيه باشد.

خب چه داريم مي گوئيم؟ به آدم و حوا گفتيم برويد. . . نكاتي كه تا حالا گفتم گرفتيد؟ حق مسكن با مرد است جز اين كه زن در عقد شرط كند. دو: زن و مرد هر دو با هم اند. اين كه زن از دنده چپ مرد است، اصلش را ديديم كه حرف درستي نيست، امام صادق فرمود(سبحان الله) با اين چرت و پرت هائي كه مي گويند. مساله ديگر بعضي گناهان نفتي است بعضي گناهان بنزيني. «لَا تَقْرَبَا »، نمي گويد(لا تاكلا). نزديك نشويد. چون بعضي گناهان نزديك كه رفتي سوميش شيطان است.

7- مراد از شجره در فرهنگ قرآن

مساله ديگر اينكه « الشَّجَرَةَ» هم يعني گندم. البته معروف به گندم است. چون « الشَّجَرَةَ » يعني درخت. گندم كه درخت نيست. قرآن به بوته هم مي گويد «الشَّجَرَةَ» مثلا «شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ» الصافات/146. « يَقْطِينٍ » يعني كدو. بوته كدو. يعني كلمه « شَجَرَةً » را ما مي گوئيم درخت اما قرآن، لغت فرهنگ قرآن، «شَجَرَةً» به روئيدني مي گويند، چه بوته، چه درخت. معروف است گندم. « فَتَكُونَا مِنْ الظَّالِمِينَ » خب. بالاخره اين آدم و حوا رفتند و شيطان وسوسه شان كرد. «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ» الأعراف/20، «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ» البقرة/36 شيطان آدم و حوا را گول زد. گول كه زد، اينها از آنجا آمدند بيرون. حالا چطور گول زد، من اين مطلب وسوسه را بايد يك جلسه ديگر بگويم كه چگونه شيطان آدم را وسوسه مي كند.

8- برهنگي، به دنبال وسوسه شيطان

حالا اشاره مي كنم شيطان وسوسه كرد گفت خدا گفته از اين درخت نخوريد، چون اگر از اين درخت بخوريد، براي هميشه هستيد. خدا مي خواهد شما براي هميشه نباشيد. وسوسه شان كرد، گندم را خوردند، يك مرتبه لباسهايشان ريخت. معلوم مي شود برهنگي يكي از كيفرهاي خداست. وقتي خدا مي خواهد به آدم و حوا گوشمالي بدهد، لباسهايشان ريخت. وسوسه هم مي گويد «فَوَسْوَسَ»، «لِيُبْدِيَ» الأعراف/20 يعني وسوسه مي كند براي اينكه اينها برهنه شوند. وقتي برهنه شد باقي گناهان هم دنبالش هست. برهنگي و بي حجابي، يك گناه است، ولي يك گناهي است كه مادر گناهان ديگر هم هست. من راجع به برهنگي آدم و حوا كه چرا برهنه شدند، چه جوري گول خوردند، ان شاءالله در جلسه بعد خواهم گفت.

خب. به آبروي امام حسن مجتبي قسمت مي دهيم خدايا. به آبروي ماه رمضان و عبادت كنندگان ماه رمضان ومولود ماه رمضان و شهيد ماه رمضان و مخلصين ماه رمضان قسمت ميدهم ما را از حرص. . . اين جا آدم يك كمي حرص گرفتش. حالا اين همه چيز است بخور آن يكي را نخور. ما را از حرص از تكبر، از بخل، از آفات، از گرفتاري وسوسه ها، از برهنگي، كه اولين سيلي خدا به نسل بشر، اين بود كه وقتي بشرخلاف كرد، خدا لباسهايش را كند. لباس كندن، تمدن نيست، سيلي است. اگر برهنگي تمدن باشد، الاغها تمدنشان از ما بيشتر است، چون لخت لخت اند. برهنگي تمدن نيست. يك كسي مي گفت شما آخوندها مي گوئيد نه شرقي نه غربي. خودتان عربي هستيد. گفتم چرا؟ گفت لباس بلند مال عربهاست. اين رفيقمان گفت شما برو تخت جمشيد، تمام مجسمه هاي دو هزار سال پيش، با كم و زيادش، تمام مجسمه ها لباسهايشان بلند بود. برهنگي. . . بله ما در اسلام مجسمه اي كه عورت كشف باشد نداريم، ولي در كشور هاي ديگر مجسمه هائي كه هست، برهنه هستند، بدون زيرشلواري مجسمه است. چه مردش چه زنش. مجسمه برهنه در فرهنگ تاريخ اسلام وجود نداشته. نه عرب نه عجم نه هيچي. و حتي غير مسلمان ها هم غير از غربي ها، چين و هند و پاكستان و بسياري از كشورهاي ديگر. . . . مسأله برهنگي از نظر ما تمدن نيست، كيفر الهي است. من راجع به پوشش و برهنگي و وسوسه و نقش وسوسه جلسه بعد ان شاءالله صحبت خواهم كرد.

خدايا دختر و پسر ما را عفيف و عفيف تر قرار بده. (الهي آمين) از وسوسه ها همه ما را دور كن. (الهي آمين) مقداري كه قبلا گرفتار انواع خلافها و وسوسه ها شديم، گذشته ما را ببخش و بيامرز. (الهي آمين) ما را آماده دريافت تمام آنچه شب قدر براي اوليايت مقدر مي كني ما را آماده دريافت تمام آن نعمتها قرار بده. (الهي آمين) گذشتگان ما بيامرز. (الهي آمين) مرضاي ما شفا بده. (الهي آمين) عيدي ما را، تولد امام حسن را، عيدي ما را عزت اسلام و مسلمين قرار بده. (الهي آمين) بحث ازدواج مطرح شد. به بي همسرها همسر خوب مرحمت كن. (الهي آمين) به اينهائي كه بچه دار نمي شوند، به آبروي مولود نيمه ماه رمضان، امام حسن مجتبي، اينهائي كه بچه دار نمي شوند اولاد هاي سالم و صالح بهشان مرحمت فرما. (الهي آمين) به بي مسكن ها مسكن خوب مرحمت فرما. (الهي آمين) به بيكارها كار خوب مرحمت فرما. (الهي آمين) مناطق لازم باران رحمت نازل كن. (الهي آمين) گير و گور هائي كه با هم دارند، با هم قهرند، قهر ها و كينه ها را تبديل به صفا و صمصميت وآشتي بفرما.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته